گول شاعر : فریبا شش بلوکی

ساخت وبلاگ

گول

 بیخودی خندیدیم

که بگوییم دلی خوش داریم

بیخودی حرف زدیم

که بگوییم زبان  هم داریم

*

و قفس هامان را

زود زود رنگ زدیم

و نشستیم لب رود

وبه آب سنگ زدیم

*

ما به هر دیواری

آینه بخشیدیم

که تصور بکنیم

یک نفر با ماهست

*

ما زمان را دیدیم

خسته در ثانیه ها

باز با خود گفتیم

شب زیبایی هست!

*

بیخودی پرسه زدیم

صبحمان شب بشود

بیخودی حرص زدیم

سهممان کم نشود

*

ما خدا را با خود

سر دعوا بردیم

و قسم  ها خوردیم

ما به هم بد کردیم

ما به هم بد گفتیم

*

بیخودی داد زدیم

که بگوییم توانا هستیم

و گرفتیم کتابی سر دست

که بگوییم که دانا هستیم

*

بیخودی پرسیدیم

حال همدیگر را

که بگوییم محبت داریم

بیخودی  ترسیدیم

از بیان غم خود

و تصور کردیم

که شهامت داریم

*

ما حقیقت هارا

زیر پا له کردیم

و چقدر حظ بردیم

که زرنگی کردیم

*
روی هر حادثه ای

حرفی از پول زدیم

از شما می پرسم

ما که را گول زدیم 

14yas.com...
ما را در سایت 14yas.com دنبال می کنید

برچسب : گول,شاعر,فریبا,بلوکی, نویسنده : inonjie بازدید : 161 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 6:55